تاریخ کهن بناب (قسمت 2)

آمار مطالب

کل مطالب : 121
کل نظرات : 28

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 64
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 73
بازدید ماه : 328
بازدید سال : 1759
بازدید کلی : 41658

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دیاریم بناب و آدرس bonabmath.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : یوسف
تاریخ : سه شنبه 11 تير 1392
نظرات

در این قسمت به ادامه وجه تسمیه بناب می پردازیم:

گزن

در لغت نامه ها معنای لغوی گزن را خوبی، خرمی و صفا آورده اند. گزناویج نیز بمعنای سرزمین خوبی و صفاست. اما ویج یا ویچ یک لغت باقیمانده از ساسانیان است. معنی ویج تخمه و نژاد (آریایی) است و در زبان فارسی بیخ از این ریشه است و بیضه در زبان عربی نیز از همین واژه اقتباس گردیده و برای همین است که گزناویج و ایرانویج هر دو در یک منطقه دیده می شوند. در خط افقی به طرف غرب بناب و در ساحل این منطقه ما روستایی را هم اینک می شناسیم که بنام ایزو ویج نامیده می شود. قرنهاست که نام این روستاها همچنان زنده و با تغییرات بسیار اندکی باقی مانده است. اگر ما ویج را در ایرانویج و گزناویج معنی کرده باشیم، می بایست معنای ایزوویج را که امروزه به ایزوویش مصطلح است پیدا کنیم. البته ویج معنای مشخصی دارد و آنچه که می باید از زبانشناسی دوران پهلوی جستجو کنیم واژه ایزو است. یکی از محققین وقت در دهه 1370 ، آقای پدرام به این کار همت ورزیده بود و در مطلبی که در کتابخانه عمومی بناب بایگانی است چنین نوشته است: ایزوویش یا زاووش که در شمال گزناویج (گزاووش) واقع است را باید محل تولد دوغدویه مادر زرتشت دانست چراکه رودخانه ماه پری (آیدوغموش) از نزدیکی های این منطقه و روستا می گذرد.

با خواندن این مطلب و در صدد اثبات یا نفی ادعای پدرام، بر آن آمدیم که بازدیدی از این روستا بعمل آوریم. جاده ای خاکی از بناب به این روستا و تداوم آن به ایروویش می رسد. در نزدیکی روستای ایزوویش که امروز به خود شهر بناب بسیار نزدیک شده و در چند سال اخیر قسمتی از شهر بناب بحساب خواهد آمد، جاده دیگری ملاحظه کردیم که مستقیم ما را به کوهپایه های غربی سهند می رساند. جایی که روستای دوش در آنجاست. اما قبل از رسیدن به دوش، چند دهکده دیگری وجود دارند که توجه به مفهوم نام آنها درخور مطالعه و اهمیت است: روستاهای آلقو، سور و سپس آهق (آفو) و خرما زرد.

منطقه ای پر از تپه ماهورهایی که قدم زدن در آن یک حس تاریخی به انسان می دهد. رودخانه ها و نهرهای پرآب و یا بدون آب که بستری از جریانهای خود را بجا گذارده اند. در سور غارهای کوچکی مشاهده می شود که بنابه مطالعات اداره میراث فرهنگی محل زیست انسانهای قرون قبلی است. از اینرو به آنها سه ور و بعدا سَور گویند. آثار یافته شده در این غارها نشانه هایی از وجود و زندگی انسانهای ماقبل تاریخ را نشان می دهد. در ایروویش مردم از وجود قوچ های سنگی یاد می کنند که بدست یغماگران تاریخ افتاده و قبرهایی ناشناس و با نقوش عجیب و غریب موید این گفته هاست.

بر گردیم به متون مقدس کتب باستان و نزدیکی این اسامی روستاها و آثار آنها را پیدا و تطبیق دهیم: اهورامزدا نام خداوند یکتا در کتاب زرتشت یعنی اوستا است. این اسم در متون اوستا پیوسته در ارتباط با واژه هایی مانند مهر و میترا تکرار می شود. دکتر حسین وحیدی در مورد واژه آهو در یسنا توضیح می دهد: آهو (اگر در فرضیه ما آهق و به قول مردم منطقه نام روستای آفو را فرض مطالعه خود بدانیم) در یسنا با رتو بارها تکرار می شود. از دیدگاه فلسفه اوستا، دو نیرو بر جهان فرمان می راند. یکی نیروئی که بر کل هستی فرمان می راند که اوستا این نیرو را آهو می نامد و نیروی دیگری در جهان وجود دارد که بر زندگی آدمیان فرمان می راند: (رتو). یسنا در ستایش ده، شهر و کشور، آب و گیاه و مهر (رتو) را بکار می برد.

خوانندگان محترم متن اوستا و وجود این نام ها در جلگه کوچک بناب را بدقت بررسی کنید. آیا مشابهت این اسامی با واژه های اوستا نزدیک نیست؟ هر کدام از این کلمات را می توان در بناب و حومه آن بسیار یافت که در ادامه به توضیح مختصر هریک خواهیم پرداخت. مثلا در جنوب ایروویش و ایزو ویش علاوه بر قرار گرفتن مناطقی با نام سپرگان، شاهد وجود چند اسم دیگر هستیم که بدون هیچ گونه دستکاری یا تغییری، اسم مهر معروف و زبانزد همه اهالی است. روستاهایی که بمانند سایرین گنجینه کلمات عهد عتیق را بخوبی حفظ کرده و چونان درُی افتخار دیرینه خود ساخته اند: کوتمهر و خوشه مهر.

اگر کمی دقت شود هورمزد (خداوند) با آهو یعنی نیروی خدایی و رتو یعنی مهر، خود به خود ارتباط پیدا می کند. عجیب است که چرا مورخین بزرگ دنیا که در صدد کشف مکان حضور و تولد زرتشت و البته تاریخ کهن و اولیه ایران می گردند متوجه این ارتباط کلامی و تاریخی این منطقه نشده اند. شاید جواب این است که گذر آنها بر این مناطق نیافتاده است.  اسامی و واژه های مهر، هورمزد و آهو صفت هایی از کشور ایرانویج و شهرک مقدس آن شیز بشمار می روند و این همان گفته اوستا است که می گوید در ایرانویج نام اهورامزدا و جمشید ورد زبان مردم آنجاست. نام مهر علاوه بر دو واژه کوتمهر و خوشه مهر، در جاهای دیگر منطقه بناب باز دیده می شود: مهرآباد، مهری، معبد مهر و قلعه مهر و از همه مهمتر بازار مهرگان که با جشن مهرگان در تاریخ ایران نیز جایگاهی دارد. این جشن در شانزدهم مهر ماه هرسال برگزار می شده که به آن عید می ثرا نیز می گفتند و از اعیاد مهم و بزرگ قدیم بوده است.

حال این سئوال را باید از کتب و متون باستان جواب دهیم که خوشه مهر چیست و چرا در این منطقه بکار رفته است؟ خوشه همیشه شکل مثلت مانند دارد که علامت آن سهم یا فلش، حربه سه شاخه و معبد سه گوشه بود. هیئت درختان بصورت خوشه و سنبله است و از درون آنها میترا (مهر) طلوع می کند و نشانگر این است که آناهیتا (همان واژه دیگر مهر) با خوشه و سنبله پی.مدی فلسفی و نمادی داشته است. نام دیگر سنبله (عذرا) است و در فرهنگ های فارسی (سنبله) و (عذرا) را خوشه (خوشه سپهر) و (خوشه چرخ) و (غوشه و غوشا) نوشته اند. در لغت نامه دهخدا خوشه به معنای (بکر، دوشیزه، مروارید ناسفته، نام مادر حضرت عیسی، و نام برجی است بنام برج سنبله که بصورت دختری است که بدست او خوشه گندم است) نوشته شده که از صفات آناهیتا و مهر است. حال تقارن و نزدیکی خوشه مهر و کوته مهر که ترکیبی از مهر و خوشه و ریشه هستند بسیار جالب در کنار ایرانویج و ایزوویج و گزناویج گرد هم آمده اند را بنگرید. این تطبیق توهم و یا ساخته ذهن نگارنده نیست بلکه می توان اینگونه سئوالی مطرح کرد: چگونه این اسامی آنهم با این ریشه و مفاهیم در یک منطقه ملاحظه می شود و همگی آنها واقعیت دارند را باید تعبیر کرد؟ قضاوت را بعهده مورخین و زبانشناسان می گذاریم و به ادامه تحقیقات خود می پردازیم. اگر در متون دیگر نیز بنگرید خوشه مهر را معنای دیگری نیز آورده اند یعنی فرزندان خورشید. نقطه جالب در آن است که روستاها و اماکنی که در با مهر زینت خورده اند همه در نقطه جغرافیایی موجود در منطقه قرار دارند که محل طلوع خوشید است. در غرب بناب هیچ مکانی نمی یابید که با مهر همراه باشد زیرا غرب این منطقه محل غروب خورشید است. خورشید از بالای کوه زیبای سهند (اوآئووش) (به نام تاریخی سهند و نزدیکی مفهومی آن یا زاووش و ایروویش توجه کنید) طلوع می کند و جایی را نورانی می سازد که بر مبنای آن شرق اش با مهر است و غرب اش با چی چست. این نقطه و مکان کجاست که شرق و غرب اش در متون مقدس به این صراحت ذکر شده است؟؟؟ حتما جایی بسیار مقدس و تاریخی است که شاهان و مسافران و زائران پای پیاده به زیارت آن می شتافتند. این همان سخن اوستاست که می گوید آنجا زادگاه پیغمبر خداست (زرتشت).

در کتابهای معتبر می خوانیم که آریاییان خوشه را نمادهای مرتبه (پارسی) خوشه غله و داس می دانند زیرا دارنده چنین مرتبه ای را نگاهبان معبد می نامیدند. در دین زرتشت آتش بعنوان یکی از صفات روشنایی مهر (آناهیتا) و اهورامزداست و مردمان عصر زرتشت با آتش به نیایش و قربانی کردن جانوران می پرداختند. آتش که از خود نور و حرارت می بخشد نزد ایرانیان بنام آتر (آذر) نیایش می شد و در گاتها بعنوان مظهر عدالت خوانده می شود و از این روست که آذربایجان به معنی محل برپا داشتن مراسم آتش است و آن را در آتشکده های بی شماری بر می افروختند. بنابراین آتش را یکی از صفات و علائم روشنایی و بزرگواری خداوند می دانستند. البته در لغت نامه دهخدا هورمزد به معنی هورمز است و آن نام فرشته ای است و روز اول هر ماه شمسی را گویند که در این ایام آتش برافروخته می شد. در برهان قاطع نیز معنای هورمزد (کوکب- مشتری) ذکر شده و نام سیاره هرمز نیز از اینجا ناشی است. در نتیجه معنای هورمزد با زاووش (ایزوویش یا ایزو ویج) خودبخود ارتباط می یابد. همراه واژه اهورامزدا کلمه سروش نیز دیده می شود که امروزه تپه سروش در بناب یکی از نقاط به ثبت رسیده میراث فرهنگی است. بنابراین علاوه بر شش صفت ایزدی، بسا از واژه سروش به معنای اطاعت و فرمانبرداری از عوامل ایزدی و اهورامزدا و یکی از ایزدان آئین مزدیسنا سخن رفته و حتی گاهی جزو امشاسپندان (شش فرشته معروف خداوند که جهان را اداره می کنند) شمرده می شود. آذر مقدس (اشاره به آتش آتشکده معروف آذرگشنسب) از بیم خاموش شدن، سروش را به یاری خود می خواند تا انسان را بر آن دارد که بدو مدد رساند. این مرغ سپیده دم سروش خروس را بیدار نموده و به بانگ زدن وادار می کند. این مرغ ظهور مهر (خورشید) را به انسان خبر می دهد و بانگ می زند که ای انسان برخیز و نماز اشا بجای آور و به دیوها و بدیها نفرین بفرست.

رابطه مهر و سروش را در اینجا بنگرید. این فرشته نماینده خصلت رضا و تسلیم است. در گاتها از این واژه به معنی فرمانبرداری از دستورات و اوامر خدای یکتا یاد شده است. در سایر قسمت های اوستا، سروش فرشته تواضع و فرمانبرداری دانسته شده که بر ضد دیو دروغ و نافرمانی می ستیزد. تکرار واژه سروش در بناب تائیدی دیگر بر ادعای ماست.

ادامه دارد....


نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
 



Ad
تعداد بازدید از این مطلب: 1039
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
سارا و دارا در تاریخ : 1393/12/10/bonabcity - - گفته است :
زنده باد. کتبی هم هست که بتوان انهارا مطالعه کرد؟ نام کتب و نویسندگان انرا ذکر کنید

<-CommentGAvator->
سمیرا در تاریخ : 1393/2/24/bonabcity - - گفته است :
لذت بردم

<-CommentGAvator->
سمیرا در تاریخ : 1393/2/24/bonabcity - - گفته است :
لذت بردم

<-CommentGAvator->
سمیرا در تاریخ : 1393/2/24/bonabcity - - گفته است :
لذت بردم


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








بناب شهری است در آذربایجان شرقی. درست است بناب از نظر وسعت یکی مانده به آخر در استان است ولی تمدن بزرگی را در حود جای داده است زمانی که در میاندوآب چند خانوار زندگی می کردند جمعیت بناب به1000نفر هم می رسید.داشتن مردم خوب ودلیر ومسولان کارگشته باعث پیشرفت این شهرستان شد . این شهرستان هم دانشگاه دولتی دارد وهم فرودگاهی بنام سهند را در خود جای داده استوهم پیست اتومبیل رانی موتور سواری واسب دوانی دارد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود